::::antidevill::::

22


- در خلال گزارشهايى كه به شما داده ‏ام، كوشش كرده‏ ام كه با دقت، اسرار وقايع گذشته، آينده، وقايع كنونى كه مى‏روند تا به جريانهاى بزرگ تاريخ ملحق شوند، و همچنين اسرار روابطمان را با غيريهوديان و نيز عملكرد مسائل مالى را برايتان ترسيم كنم. ضمناً مبحث كوتاهى را كه باقى مانده است، اضافه مى‏نمايم.

- ما بزرگترين قدرت عصر يعنى طلا را در اختيار داريم و در طول دو روز مى‏توانيم هر اندازه كه بخواهيم، از انبارهايمان طلا خارج كنيم.

- مطمئناً احتياجى نيست كه بيش از اين استدلال كنيم كه خداوند مقدر كرده است تا بر جهانيان فرمانروا باشيم. مطمئناً احتياجى نيست كه ثابت كنيم تمام بدى‏هائى را كه مرتكب شده‏ايم، همگى وسيله ‏هائى بوده ‏اند كه از آنها براى رسيدن به هدفهايمان كه همانا رفاه واقعى و بر قرارى نظم است، كمك گرفته ‏ايم. ثابت خواهيم كرد كه مددكارانى هستيم كه آرامش را به زمينى كه متلاشى شده است، بر مى‏گردانيم و آن را به محل صلح و آرامش مبدل مى‏كنيم. همچنين آزادى و خوشبختى انسانها را به آنان باز مى‏گردانيم به شرط آنكه قوانينى را كه وضع كرده‏ايم، دقيقاً رعايت كنند. يادآور مى‏شويم كه آزادى به معناى عياشى و زياده ‏روى و لجام گسيختگى نيست و نيز نشان مى‏دهيم كه آزادى فرد به هيچ وجه در ايراد سخنرانى به منظور تحريك توده ‏هاى لجام گسيخته نيست. بلكه آزادى يعنى پرهيز از خشونت و اطاعت دقيق از قوانين زندگى.

- قدرت شكوهمند ما قادر است كه حكومت را بدست گيرد و بشر را هدايت كند. كار ما سخن سرائى و سرهم كردن كلمات نامفهوم نيست. قدرت ما بگونه ‏اى است كه هر كس را وامى‏دارد تا با احترامى توأم با ترس در برابر عظمتش زانو بزند.


ادامه مطلب
نوشته شده در سه شنبه 10 خرداد 1390برچسب:,ساعت 16:2 توسط سرباز منتظر | |

19

 
- اگر از ابراز هر گونه نظريه‏اى مستقل، در زمينه مسائل سياسى، جلوگيرى نكنيم، بدون شك مردم را تشويق خواهيم كرد كه گزارش، پيشنهاد، طرح وپروژه ‏هائى براى بهبود شرايط زندگى خود به دولت ارائه بدهند. البته اين كار به نوبه خود موجب خواهد شد كه ما به معايب و محاسن پيشنهادات افراد تحت سلطه خود پى‏ببريم و به يكى از دو طريق زير به آنان پاسخ بگوئيم. يا اينكه پيشنهادات آنها را به اجراء در آوريم و يا اينكه ضمن نشان دادن كوته ‏بينى‏ها و قضاوتهاى نادرست‏شان، نظرات آنها را رد كنيم.

- شورش عليه دولت، به پارس كردن سگ در برابر فيل مى‏ماند. زيرا دولتى كه از نظر مردم نه از نظر پليس، خوب سازمان يافته باشد، به اينگونه شورشها اهميتى نمى‏دهد. لذا براى نشان دادن اهميت اينگونه شورشها مثالى بهتر از زوزه سگ در برابر فيل، نمى‏توان يافت. زيرا وقتى كه سگ به وضوح فيل را ديد، زوزه ‏اش را قطع مى‏كند و دمش را تكان مى‏دهد.

- ما منتهاى كوششمان را بكار مى‏بريم و اميدواريم كه غيريهوديان به مخالفت عليه ما برنخيزند و شورش راه نيندازند. به همين دليل ما در مطبوعات اعلام خواهيم كرد كسانى كه بخاطر خير و رفاه عمومى با شورشيان درگير شوند و بميرند، شهيد تلقى مى‏شوند و با اين كار ما هزاران نفر از غيريهوديان را به گله خدمتكاران خود افزوده ‏ايم.


ادامه مطلب
نوشته شده در سه شنبه 10 خرداد 1390برچسب:,ساعت 16:0 توسط سرباز منتظر | |

16

 - براى آنكه بتوانيم به طور موثرى فعاليتهاى اشتراكى غيريهوديان را بدون آنكه به فعاليتهاى گروهى خودمان لطمه ‏اى وارد شود، تخريب سازيم، بايد همكارى گروهى را در همان مراحل نخستين عقيم كنيم.

معناى اين سخن آن است كه به نوسازى برنامه ‏هاى آموزشى دانشگاهها مى‏پردازيم و تمام استادان و مقامات دانشگاهى را مطابق برنامه ‏هاى سرى و محرمانه براى مشاغل جديدشان آماده مى‏كنيم. انتصاب آنان را خيلى محتاطانه انجام مى‏دهيم و وضعى پيش مى‏آوريم كه كاملا به دولت وابسته بشوند.

- دروسى چون قوانين حقوقى مربوط به دولت و مسايل سياسى را از برنامه ‏هاى آموزشى دانشگاهها حذف مى‏كنم و اين موضوعات را فقط به تعدادى افراد انتخاب شده كه داراى استعدادهاى درخشان باشند، مى‏آموزيم. دانشگاهها ديگر نبايد طرحهاى معجون و مجعولى در زمينه قانون اساسى بيرون بدهند و استادان هم نبايد خودشان را به مسايل سياسى‏اى كه پدرانشان هم از فهم اينگونه مسايل عاجزند، سرگرم كنند.

- وقتى گروه زيادى آن هم به طور نامطلوب، با مسايل سياسى آشنا شوند، همانگونه كه آموزش و پرورش در جوامع غيريهودى جنبه همگانى به خود گرفت، نوعى خيالبافى و بدآموزى بوجود مى‏آيد.

ما بايد مطالب و موادى را وارد نظامهاى آموزشى غيريهوديان كنيم كه نظم و انسجام را از سيستم‏هاى آموزشى آنان بگيرد و اوضاع درهم و برهمى به وجود آورد. اما هنگامى كه خودمان به قدرت رسيديم، تمام مواد و مطالبى را كه بى‏نظمى به بار مى‏آورند، و دانش‏آموزان را به نافرمانى وامى‏دارند، از دروس دانشگاهها حذف مى‏كنيم.

- به جاى « كلاسى‏سيسم» و تاريخ عهد باستان كه چيزهاى بد آن، بيش از چيزهاى خوب است، مسايل مربوط به آينده را مورد مطالعه قرار مى‏دهيم. به علاوه تمام حقايق مربوط به قرون گذشته را كه مطلوب ما نباشند، از لوح ذهن آدميان پاك مى‏كنيم و فقط اشتباهات حكومتهاى غيريهودى را به حال خود مى‏گذاريم و مطالبى چون نحوه زندگى عملى، رعايت نظم، نحوه برقرارى روابط با ديگران، پرهيز از خودخواهى كه موجب گسترش بديها است و مسايل تربيتى ديگرى از اين قبيل، در برنامه ‏اى جداگانه و متناسب با مراحل مختلف زندگى تهيه و تدارك مى‏بينيم. بى‏شك اين برنامه از اهميت ويژه‏اى برخوردار خواهد بود.

- تربيت افراد بايد متناسب با مقدرات و نيازهاى زندگى آنان صورت گيرد. البته افراد باهوشى پيدا مى‏شوند كه مى‏توانند زودتر از حد معمول وارد مراحل بالاتر بشوند. اما اين كاملا" اشتباه خواهد بود كه ما به خاطر عده معدودى مرزها را بشكنيم و به افراد بى‏استعداد اجازه دهيم كه جاى افراد مستعد را بگيرند و بدون ضابطه وارد مراحلى شوند كه صرفاً متعلق به افراد باهوش است.

- فرمانروايى كه مى‏خواهد در قلب و ذهن مردم جايى براى خود باز كند، بايد از اقدامات و ابتكاراتى كه به سود مردم انجام مى‏دهد، سخن بگويد و در مدرسه و بازار به مردم آموزش بدهد.

- به هر نوع آزادى‏اى در زمينه آموزش خاتمه مى‏دهيم. اما دانش ‏آموزان در هر سنى كه باشند مى‏توانند با والدين خود در موسسات آموزشى يا مثل گذشته در يك باشگاه و در روزهاى تعطيل گردهم آيند و به بحثهاى آزاد معلمان كه در زمينه روابط انسانها، قوانين جزائى، و خلاصه تئورى‏هاى جديد كه قبلا" مورد بررسى قرار نگرفته ‏اند، گوش فرا دهند. اين تئوريها نخست عقايد جزمى و بسيار قديمى و سرانجام دين ما را مورد بررسى قرار مى‏دهند.

- از آنجا كه قرنها تجربه، به ما آموخته است كه عقايد در زندگى و هدايت انسانها نقش بسيار مهمى داشته و اين عقايد از طريق تربيت به مردم القاء شده‏اند، لذا ما بايد افكار نو و مستقل را چون گذشته به انحصار خويش درآوريم. روش مهار كردن فكر هم اكنون در دست بررسى و مطالعه است. اين كار را به وسيله سيستمى كه به سيستم دروس عينى معروف است و هدف آن مبدل كردن غيريهوديان به آدمهايى بى‏فكر، بى‏خرد، مطيع كه منتظرند ديگران برايشان فكر كنند و عقايدشان را شكل بدهند؛ انجام مى‏دهيم، يكى از بهترين عوامل ما به نام « بورژوئيز» تقريباً تدريس به وسيله دروس عينى را رواج داده است.


ادامه مطلب
نوشته شده در سه شنبه 10 خرداد 1390برچسب:,ساعت 15:59 توسط سرباز منتظر | |

13

 - نياز به قوت و غذاى روزانه، غيريهوديان را مجبور مى‏كند كه آرام و ساكت بنشينند و در صف خدمتگزاران متواضع ما درآيند. از ميان همين افراد، عواملى را انتخاب مى‏كنيم و به مطبوعات مى‏فرستيم.

اين عوامل مسايلى را كه به مصلحتمان نيست تا به صورت اسناد رسمى منتشر بشوند، مورد بحث و تبادل نظر قرار مى‏دهند. در عين حال ما در جريان اينگونه مباحثات قرار مى‏گيريم و مطالب بحث شده را آن طور كه خود مى‏خواهيم، به وسيله مطبوعات به مردم عرضه مى‏كنيم. بديهى است كه وقتى موضوعى در بين مردم جا افتاد، كسى جرأت نمى‏كند كه خواستار نفى و ابطال آن بشود. به علاوه درموقع لزوم فكر مردم را از موضوعاتى كه به وسيله مطبوعات مطرح شده‏اند، منحرف كرده و متوجه مسايل ديگرى مى‏كنيم.

اصولا" غيريهوديها افراد كوته ‏فكرى هستند كه از فهم پيش پاافتاده ‏ترين مسايل سياسى عاجزند. وانگهى مسايل سياسى، مسايلى هستندكه درك و فهم آنها جز براى آنهايى كه خود طراح و خالق اينگونه مسايلند، براى ديگران دشوار مى‏باشد.

- با توجه به آنچه كه در بالاگفته شد، غرض ما از جلب افكار توده مردم، فقط تسهيل كار خود ما است و اگر به دنبال گرفتن تأييد مردم براى اين يا آن مسأله هستيم، صرفاً حرف مى‏زنيم و عمل نمى‏كنيم. در نوشته ‏هايمان به مردم اعلام مى‏كنيم كه ما در پى خوشبختى و سعادت عموم هستيم.

- براى منحرف كردن فكر و ذهن آنهايى كه ممكن است در بحثهاى سياسى، برايمان مشكلاتى ايجاد كنند، مسايل جديدى چون مسايل صنعت به پيش مى‏كشيم و عنوان مسايل سياسى جديد روى آنها مى‏گذاريم و به مردم اجازه مى‏دهيم كه اينگونه مسايل را مورد بحث و بررسى قرار دهند. البته توده ‏هاى مردم تمايل دارندكه در زمينه مسايل سياسى غيرفعال باشند. لذا براى آنكه امر به آنها مشتبه شود، و ندانند كه درباره چه موضوعى بحث مى‏كنند، فكر آنها را به مسايلى چون تفريح، سرگرمى و رفتن به كلوپها و... جلب مى‏كنيم. و در همين اثناء، مطبوعات را وامى‏داريم كه به مسايلى چون رقابت‏ها و مسابقات هنرى و ورزشى بپردازند. بدون شك پرداختن به اينگونه مسايل آنها را از مسايل بنيادى دور و منحرف مى‏كند. اندك اندك به ابراز نكردن عقيده خود عادت مى‏كنند و سرانجام، به تكرار همان چيزهايى مى‏پردازند كه ما مى‏خواهيم و بدينسان به فكر آنان جهت مى‏دهيم و مى‏توانيم به همكاريشان اعتماد كنيم.

پيشرفت

- نقشى را كه آزادى خواهان، خيال ‏پردازان و افراد رويايى و بايد ايفا كنند، سرانجام تا آن زمانى كه حكومت ما مورد قبول همگان واقع گردد، به اجرا درخواهد آمد. بدين ‏معنى تا زمان شروع حكومتمان اينان به خوبى در خدمت‏مان خواهند بود و ما مى‏كوشيم كه ذهن اينگونه افراد را به مسايل بيهوده و تئورى‏هاى خيالى و به ظاهر مترقيانه مشغول كنيم. ما بايد آنقدر غيريهوديان را به مسايلى چون پيشرفت، سرگرم كنيم تا سرانجام از فهم هر مسأله ‏اى اظهار عجز كنند. كلمه « پيشرفت»، مانند يك عقيده سفسطه ‏آميز حقيقت را لوث مى‏كند و اين موضوع را كسى جز ما قوم برگزيده خدا، نمى‏تواند درك كند.

- هنگامى كه بر اريكه شاهنشاهى جلوس كرديم، سخنسرايان و سخنگويانمان مسايل و مشكلات بزرگى كه انسان را از انسانيتش دور كرده ‏اند، موردبحث و بررسى قرار مى‏دهند تا اينگونه مشكلات تحت رهبرى ما حل و فصل شوند.

- اين ما بوديم كه مردم را گام به گام، طبق برنامه ‏هاى سياسيمان در طول قرنها هدايت كرديم. آيا كسى مى‏تواند در اين مورد ترديدى به خود راه بدهد؟


ادامه مطلب
نوشته شده در سه شنبه 10 خرداد 1390برچسب:,ساعت 15:56 توسط سرباز منتظر | |

 10

- آنچه كه من امروز مى‏خواهم بگويم، در واقع تكرار همان مطالبى است كه قبلا" هم گفته ‏ام و خواهشم از شما اين است كه به خاطر داشته باشيد دولتها و مردم به بازتاب و انعكاس سياستشان در خارج از مرزهايشان، اهميت خاصى مى‏دهند. حال نمى‏دانيم نمايندگان دولتهاى غيريهودى، در كنفرانسهاى بين ‏المللى پيرامون مسايلى چون آزادى يا تساوى حقوق به منظور برانگيختن احساس احترام ديگران صحبت مى‏كنند، تا چه حد مفهوم اين واژه‏ ها را درك مى‏نمايند. در هر صورت سياست ما ايجاب مى‏كند هنگامى كه درباره مسايلى چون تفويض اختيار، آزادى بيان، آزادى مطبوعات، آزادى مذهب، تساوى در برابر قانون، احترام به مالكيت فردى، آزادى انتخاب مسكن، عدالت و تعيين مالياتها صحبت مى‏كنيم، بايد به معنى دقيق اين واژه‏ها توجه داشته باشيم. به بيان ديگر، ما بايد اين مسايل را به طور خيلى صريح و بى‏پرده با مردم در ميان نگذاريم و هر گاه ضرورتى حاصل شد كه مطرح بشوند، به طور قاطع و صريح از آنها اسم نبريم. بالعكس به طور خيلى سربسته و بدون ذكر جزئيات درباره آنها صحبت كنيم. دليل سكوت ما در اين باره آن است كه وقتى مقولات بالا اسم‏ گذارى نشده باشند، يعنى مردم تصور دقيقى از آنها نداشته باشند، قطعاً دستمان باز خواهد بود كه چه چيز اضافه و چه چيز كم كنيم و در نتيجه مردم متوجه چنين تغييراتى نمى‏شوند.

- توده ‏هاى ناآگاه مردم براى نبوغ رهبران سياسى خود احترام فوق‏ العاده‏اى قائلند و حتى از روشهاى خشونت بار آنها تمجيد مى‏كنند. اگر چه اين روش خشونت بار رهبران، رذالت و پستى است، اما در عين حال، خود نوعى زيركى به شمار مى‏رود و بايد دانست كه چگونه اين نيرنگ را مدبرانه بكار گرفت.

هدف ما دستيابى به يك قدرت جهانى است

- توجه جهانيان را به اين نكته جلب مى‏كنم كه وظيفه قوم ما پياده كردن برنامه ‏هايى است كه قبلا" آنها را طراحى كرده ‏ايم. لذا براى ما ضرورى است كه پيش از هر چيز به پرورش خويش بپردازيم و طورى بارآييم كه روحيه بى‏پروايى، گستاخى و زورگويى با شخصيت‏مان عجين شود تا بتوانيم موانع را از سرراهمان برداريم.

- هنگامى كه كودتاى ما با موفقيت صورت گرفت به قشرهاى مختلف مردم چنين مى‏گوييم:

در گذشته به شما بسيار بدگذشت و هر آنچه داشتيد رو به تباهى مى‏رفت. اختلاف لهجه و زبان، مرزها و مليت ‏گراييها را كه همه از علل بيچارگى شما بودند، نابود خواهيم ساخت و به شما آزادى اعطا خواهيم كرد. در عوض شما بايد تسليم ما بشويد. آنچه را كه به شما عرضه و ارائه مى‏كنيم اگر تأييد كرديد، اين خود عادلانه خواهد بود. توده مردم به زودى به تمجيد و تحسين ما خواهند پرداخت و ما را بر سر دست بلند خواهند كرد و آن روز، روزى است كه اميد و آرزوهاى ما برآورده شده است. رأى، اصولا" وسيله ‏اى است كه ما از آن استفاده مى‏كنيم تا بر سر قدرت بمانيم. به افراد ياد مى‏دهيم كه حتى دركوچكترين مجامع وگردهم‏آيى‏ها، براساس رأى‏گيرى به توافق برسند. اعمال چنين رويه‏اى موجب خواهد شد كه اكثريت مردم به جاى سرزنش، ما را مورد تأييد قرار دهند.

- همه مردم را بدون در نظر گرفتن اختلافات طبقاتى يا ساير تفاوتهايشان وادار به رأى دادن مى‏كنيم زيرا رأى افراد تحصيل كرده براى دست‏يابى به يك اكثريت قاطع كافى نيست و نيز به مردم القاء مى‏كنيم كه خود افراد داراى اعتبار و اهميت هستند. اهميت خانواده و نقش تربيتى آن را در ميان غيريهوديان از بين مى‏بريم و اجازه اظهار وجود به كسى نمى‏دهيم زيرا توده مردم بايد صرفاً به وسيله ما اداره شود. به آنها اجازه نمى‏دهيم كه رودرروى ما بايستد. حتى فرصت نمى‏دهيم كه تقاضاى دادرسى بكنند. آنها بايد به شنيدن حرفها ما واطاعت از ما عادت كنند.

توده مردم ناآگاه بنا به راهنمايى ما سران خود را انتخاب مى‏كنند و در جهت دلخواهمان حركت مى‏نمايد و تسليم رژيم ما خواهند شد زيرا مستمرى و درآمد و نيز منافعش، همه در دست رهبران رژيم ما است.

- چهارچوب سيستم حكومتى كه ما در آينده آن را عرضه خواهيم كرد، بايد به وسيله يك نفر طرح ‏ريزى شده باشد. زيرا اگر افراد متعددى دست اندركار ساختن و پرداختن بخشهاى مختلف اين سيستم باشند، چهارچوب چنين سيستمى چندان محكم و استوار نخواهد بود. اگر ما شناختى درباره نحوه عملكرد سيستم داشته باشيم، اشكالى پيش نخواهد آمد ولى هيچگاه نبايد به بحث و تبادل نظر درباره طرح كلى سيستم بپردازيم زيرا بسيارى از اسرار آن كشف خواهد شد. به علاوه بحث و تبادل نظر موجب مى‏شود كه افراد به برداشتهاى متفاوتى برسند و اين خود موجب تغيير و دستكارى سيستم مى‏شود. در حالى كه ما نمى‏خواهيم سيستم حكومت تغيير كند و كارى را كه نوابغ قوم‏مان انجام داده‏اند، به دست توده ناآگاه يا عده‏اى افراد منتخب متلاشى شود.

- سيستمى كه دربالا از آن ياد شد، سايرموسسات موجود رابه زودى واژگون نخواهد كرد بلكه تنها روى اقتصاد آنها اثر مى‏گذارد كه نتيجتاً منجر به تغييرات كلى و همه جانبه موسسات خواهد شد و سرانجام همه موسسات در درون سيستم تحليل مى‏روند.

سمّ آزادى

- در تمام كشورهاى جهان واژه ‏هايى مانند وزارت، نمايندگى، سنا، شوراى دولتى، شوراى قانونگزارى و هيأت اجرايى، عليرغم تنوع و تعددشان همگى مفهوم دولت را مى‏رسانند و ضرورتى ندارد كه من درباره رابطه اين موسسات با يكديگر صحبت كنم. زيرا همه شما به اين امر واقفيد. تنها توجه شما را به اهميت كاركرد اين موسسات جلب مى‏كنم. اين موسسات وظايف دولت را (قانونگزارى، قضايى، اجرايى) بين خود تقسيم كرده‏اند و مانند اعضاى مختلف بدن انسان با هم عمل مى‏كنند. حال اگر قسمتى از ماشين دولت صدمه ببيند، تمام دستگاه دولت مثل بدن انسان بيمار مى‏شود و سرانجام مى‏ميرد.

- با توجه به مقدمات بالا مى‏خواهم نتيجه بگيرم كه اگر سم آزادى را به درون يكى از بافتهاى دولت تزريق كنيم، سم به ديگر بافتها نفوذ كرده و سرانجام موجب نابودى دولت مى‏شود. گفتار زير اين مطالب را به خوبى روشن مى‏كند.

- از زمانى كه سياست آزادى طلبى به امر مملكت‏دارى راه يافت، سيستم حكومت مطلقه جاى خود را به حكومت مشروطه داد و بدينسان مردم غيريهودى با دست خود حكومت‏هاى مطلقه را كه از ثباتى نسبى برخوردار بودند، متزلزل ساختند. زيرا حكومت مشروطه جز بى‏نظمى، سوءتفاهم، كشمكش، عدم توافق و برخورد ميان احزاب چيزى ديگر ببار نمى‏آورد. به عبارت ديگر، مشروطه مكتبى است كه جز نابودى دولت هدفى ديگرندارد. بايد افزود كه تريبون سخنرانان از جمله عواملى بوده است كه در واژگون و متزلزل كردن حكومتهاى مشروطه نقش بسيار مهمى بازى كرده است. پس از آنكه حكومتهاى مشروطه يكى پس از ديگرى بر اثر حمله و انتقادهاى شديد واژگون شدند، مردم به فكر حكومت جمهورى افتادند. آنگاه به وساطت قوم ما رؤساى جمهورى ازميان توده مردم انتخاب شدند. يعنى غيريهوديان بى‏آنكه خود بدانند، دست نشاندگان ما را به رهبرى خود پذيرفتند. همه تحولات بالا كه درا مر مملكت‏دارى صورت گرفته است، به مثابه نقبى است كه به دست ما زيرپاى مردم غيريهودى حفر شده است.

- در گفتار بالا نشان داديم كه به وساطت ما حكومت از مطلقه به مشروطه و از مشروطه به جمهورى تحول پيدا كرد. اينك مى‏خواهيم اندكى درباره ويژگيهاى حكومت جمهورى بحث كنيم:

- رييس جمهور حكومتهاى غيريهودى [] تحت نفوذمان را ما از ميان موثق‏ترين عوامل و دست ‏نشاندگان‏مان نامزد مى‏كنيم و سپس او را براساس رأى‏گيرى انتخاب مى‏نماييم.

- از آنجا كه قوانين را ما از قبل تدوين كرده‏ايم، حق تغيير و تعويض قانون را از رييس جمهور سلب مى‏كنيم. در عوض او را به رياست كل قوا منصوب مى‏نماييم تا بتواند درموقع لزوم، ازقانون اساسى دفاع كند. رييس جمهور، عملا" فرد فاقد اختيارى است كه هدف و مسئوليتش تنها حفظ قوانين است كه ما از پيش تدوين كرده ‏ايم.

- بسيارروشن است كه كليد معما، در دست ما مى‏باشد و كسى جز ما نمى‏تواند در قوانين دخل و تصرفى به عمل آورد.

- در قانون اساسى دولتهاى غيريهودى، حق استيضاح كردن دولت را از رييس مجلس سلب مى‏كنيم و تعداد نمايندگان را به حداقل ممكن مى‏رسانيم تا بدين‏وسيله بتوانيم شور و شوق سياسى را در دل مردمى كه مشتاق مسايل سياسى هستند، بكشيم. اگر چنين رويه‏اى دشواريهايى به بار آورد، آنگاه وضعى پيش مى‏آوريم كه گروه بسيارى از مردم به فعاليتهاى سياسى تمايل پيدا كنند.

حق انتصاب معاون رييس جمهور، رييس و معاون مجلس سنا را به رييس جمهور تفويض مى‏كنيم و تعداد جلسات مجلس را كاهش مى‏دهيم به طورى كه مجلس در هر ماه بيش از چند جلسه نداشته باشد. وانگهى به رييس جمهور كه رييس قوه مجريه هم هست، اختياراتى در مورد مجلس، تفويض مى‏كنم. مثلا" اختيار خواهد داشت كه اعضاى مجلس را براى توضيح فراخواند و يا مجلس را منحل كند. اما براى آنكه عواقب و نتايج چنين اعمالى كه همگى غيرقانونى هستند،گريبانگير برنامه ‏هاى ما نشود، بايد چاره ‏انديشى كنيم.

همانطورى كه يادآور شديم، به رييس جمهور طبق قانون اختياراتى داده شده است. ولى براى آنكه با استفاده از اختياراتش به سوى حكومت مطلقه ميل نكند، وزيران و مقامات عالى‏رتبه را وامى‏داريم تا با اقدامات خود از اعمال نفوذ او جلوگيرى كنند. البته بهتر است كه اين كار به وسيله شوراى وزيران، سنا و شوراى دولتى انجام بگيرد تا به وسيله افراد.

- رييس جمهور، بنا به تشخيص ما قوانين را تعبير و تفسيرمى‏كند و هر زمان كه ما به او ديكته كرديم، مى‏تواند قوانين را تغيير دهد. به علاوه به بهانه رفاه و سعادت مردم، او اين حق را خواهد داشت كه قوانين جديدى پيشنهاد كند.

نابودى دولت‏ها هدف ماست

- با توجه به آنچه كه قبلا" گفتيم اندك اندك زمينه نابودى دولتهاى غيريهودى را فراهم مى‏كنيم و سرانجام قدرت را به دست مى‏گيريم. پس از اينكه به قدرت دست يافتيم، به طور نامحسوسى اصول قانون اساسى دول غيرصهيونيست را گام به گام حذف مى‏كنيم و هنگامى كه زمان موعود فرا رسيد، حكومت مطلقه قوم خود را جايگزين هرنوع حكومتى مى‏سازيم.

- پيش از آنكه قانون اساسى دول غيريهودى نابود گردد، ممكن است مردم به حقانيت حكومت مطلقه ما پى‏ببرند. در چنين دوره ‏اى، مردم در حالت بيم و انتظار به سر مى‏برند، از بى‏نظمى و نارسايى‏هاى دول خود كه ما موجد آنها هستيم به شدت خسته مى‏شوند و از رهبران خود چنين مى‏خواهند:

»ما تنها يك پادشاه مى‏خواهيم كه همه مردم روى زمين را متحد سازد و نابسامانيها را - مرزها، مليتها و مذاهب ريشه‏كن سازد. پادشاهى مى‏خواهيم كه بتواند صلح و آرامشى كه رهبران فعلى نمى‏توانند به ما بدهند، براى ما فراهم آورد.«

- براى آنكه آرزوى استقرار حكومت مطلقه قوم خود را در دل همه مردم جهان ايجاد كنيم، لازم است كه رابطه مردم را با دولتهايشان تيره كنيم. به طورى كه مردم بر اثر اختلاف عقيده، گرسنگى، بيمارى و كشمكش به تنگ آيند و جز به رهايى از دست دولتهايشان و پناه بردن به حكومت نجات‏بخش ما، به چيز ديگرى نينديشند.

- اگر درراه رسيدن به هدفهايى كه در پيش داريم كوشا نباشيم، و به ملل دنيا يك لحظه فرصت نفس كشيدن بدهيم، به سختى مى‏توانيم به هدفهايمان برسيم.


ادامه مطلب
نوشته شده در سه شنبه 10 خرداد 1390برچسب:,ساعت 15:54 توسط سرباز منتظر | |


- براى آنكه بتوانيم هدفهايمان را كه قبلا" درباره آنها بحث كرديم، هر چه زودتر عملى سازيم، مى‏بايد ميزان توليد جنگ‏ افزارها و نيز شماره نظاميان و پليس را افزايش دهيم. خواست ما اين است كه در همه كشورهاى جهان كارگران، سربازان، پليس و تعداد اندكى « بزرگ سرمايه ‏دار» از ما جانبدارى كنند.

- هم در سراسر اروپا و هم در ساير كشورها از طريق نوعى بى‏نظمى، شورش و دشمنى ايجاد مى‏كنيم تا بدين‏وسيله بتوانيم استفاده دو چندان ببريم. راه رسيدن به اين هدف آن است كه در مرحله نخست كشورها را به زير سلطه و نفوذ خوددرآوريم تا بتوانيم در مواقع لزوم هم بى‏نظمى ايجاد كنيم و هم، نظم برقرار سازيم. وقتى به چنين نفوذى رسيديم، كشورهاى تحت سلطه وجود ما را به عنوان نيروى تهديدكننده‏اى تلقى مى‏كنند. در مرحله دوم با اعمال روشهاى سياسى، اقتصادى و ايجاد تعهدات مالى، دولتها را به جان همديگر مى‏اندازيم. البته براى آنكه اين برنامه را با موفقيت به انجام برسانيم، بايد نفوذ و حضور خود رابا زيركى خاصى در تمام ملاقات‏ها و مذاكراتى كه به منظور توافق و ترك مخاصمه بين كشورها به عمل مى‏آيد، افزايش دهيم و نيز با استفاده از يك زبان ديپلماسى و زيرپوشش درستكارى، خود را طرفدار « توافق» معرفى مى‏كنيم. از آنجا كه ملتهاى غيريهودى همواره براى پيشنهاداتى كه ازخارج به آنها عرضه مى‏شود، يعنى در واقع پيشنهاداتى كه ما به آنها ارائه مى‏دهيم، اهميت خاصى قائلند، لذا پيشنهادات ما را پذيرفته و متقاعد مى‏شوند كه ما منجى و خدمتگزار بشريت هستيم.

جنگ جهانى

- اگر كشورى بخواهد با ما مخالفت كند، ما بايد آنقدر قوى باشيم كه حتى همسايگان كشور مخالف را نيز تهديد به جنگ كنيم. اگر همسايگان نيز همراه كشور مخالف همگى عليه ما متحد شوند، آنگاه ما بايد آنها را به يك جنگ جهانى تهديد كنيم.

- عامل اصلى موفقيت ما در امور سياسى پنهانكارى است. بدين ‏معنى، گفتار و عمل سياستمدار هيچگاه نبايد يكى باشند.

- ما بايد دولتهاى غيريهودى را مجبور كنيم كه در جهت خواسته‏هاى ما قدم بردارند. روش كار چنين خواهد بود كه افكار عمومى را از طريق مطبوعات كه به قدرت بزرگ معروفند و تقريباً در دست ما مى‏باشند، شكل بدهيم و طبيعى است كه دولتها به افكار عمومى توجه خواهند كرد.


ادامه مطلب
نوشته شده در سه شنبه 10 خرداد 1390برچسب:,ساعت 15:52 توسط سرباز منتظر | |


ادامه مطلب
نوشته شده در سه شنبه 10 خرداد 1390برچسب:,ساعت 15:50 توسط سرباز منتظر | |

- مى‏خواهم اعلام كنم كه تا رسيدن به هدفهايمان فاصله چندانى نداريم اگر چند قدمى را كه در پيش داريم طى كنيم، سَر و دُم مارى كه سمبل قوم ماست به هم وصل خواهد شد و حلقه‏اى كامل بوجود مى‏آيد. معناى كامل شدن حلقه آنست كه تمام كشورهاى اروپائى درون اين حلقه محصور خواهند شد و تحت نفوذمان قرار خواهند گرفت.

- موازين قانونى كشورهاى جهان بزودى درهم خواهند شكست. زيرا ما از همان آغاز تأسيس آنها را با نوعى عدم تعادل ايجاد كرده‏ايم و به سبب همين عدم تعادل شروع به نوسان مى‏كنند و سرانجام محورى را كه به دورش مى‏چرخند فرسوده مى‏سازند. غيريهوديان مى‏پندارند كه معيارهاى قانونيشان از تعادل و ثبوتى هميشگى برخوردار است، اما نمى‏دانند كه روزى با عدم تعادل موازين قانونى خود مواجه مى‏شوند. در اينگونه جوامع، رهبر، چون، محورى است كه بوسيله در باريان احاطه شده و درباريان آنقدر بر او مى‏شورند تا سرانجام او را از پاى درآورند. به عبارت ديگر، رهبر از مردمى كه مايه قدرتش هستند، فاصله مى‏گيرد و نمى‏تواند با آنهائى كه به دنبال كسب قدرت هستند، مقابله كند و نتيجتاً مغلوب مى‏شود. البته اين ما هستيم كه ميان رهبر و توده مردم شكاف عميقى ايجاد كرده‏ ايم و قدرت را از هر دو سلب نموده و هر دو را چون كور و عصا از هم جدا ساخته ‏ايم.

- براى آنكه قدرت طلبان جهان، پس از دست‏يابى به قدرت نتوانند از آن به نحو مطلوبى استفاده كنند، ما از پيش تدابير ويژه ‏اى انديشيده ‏ايم. نخست آنكه تمايلات قدرت طلبان را از آزادى خواهى، معطوف و متوجه استقلال طلبى مى‏كنيم. دوم آنكه احزاب گوناگون بوجود مى‏آوريم و آنها را رودرروى هم قرار ميدهيم. سوم آنكه از بوجود آمدن قدرتهاى بزرگ جلوگيرى مى‏كنيم و وضعى پيش مى‏آوريم كه دست‏يابى به قدرت براى هر كسى هدف بشود. سرانجام دولتها را به صورت صحنه مبارزات گلادياتورى در مى‏آوريم تا ستيزه و جدال بر سر مسائل مبهم و پيچيده همچنان ادامه يابد و بى‏نظمى و گسيختگى همه جهان را فرا گيرد.

- سخنان بيهوده، پوچ، پوشالى و بى‏پايان به صورت نطق، مباحثه و گفتگو وقت ديوانيان و مجلس نشينان و هيأت مديره‏ها را ضايع كرده است. روزنامه نگاران خيلى بى‏پروا به پروپاى مقامات اجرائى دولتها پيچيده‏اند. مؤسسات و سازمانها، تيزى دشنه سوء استفاده از قدرت را روى گردن خويش احساس مى‏كنند. به زودى همه چيز در اثر يورش ديوانه ‏وار توده ‏ها منفجر و به آسمان پرتاب خواهد شد.

فقر اسلحه ماست

- زنجيرى كه انسانها را به دام و تله فقر مى‏بندد، به مراتب محكمتر از زنجير بردگى است. به بيان ديگر، از زير يوغ بردگى مى‏توان بخوبى آزاد شد ولى رهائى از زير يوغ بينوائى و فقر بسيار دشوار است. ما در قانون اساسى خود، حق رفاه مادى توده ‏ها را به صورتى خيالى اما نه به گونه‏اى واقعى گنجانيده ‏ايم و هرگز هم به اين حق جامه عمل نمى‏پوشانيم. اگر قرار شود كه هر فرد حق گفتن هر حرفى را داشته باشد، اگر قرار شود كه هر روزنامه نويسى حق نوشتن هر مطلبى را اعم از خوب و بد پيدا كند، اگر هر كارگر زحمتكش و پرولترى، كه دست تقدير او را به كار وابسته كرده است، از لحاظ اقتصادى خود كفا باشد و نيز اگر بداند كه قانون اساسى منافعش را تضمين نمى‏كند، فردا براى انتخاب نمايندگان بپاى صندوق رأى نمى‏رود و به نمايندگان كه در واقع عوامل دست نشانده ما هستند، رأى نمى‏دهد. براى آنكه چنين وضعى پيش نيايد، بسيارى از اصولى كه رفاه اقتصادى او را تضمين مى‏كنند از متن قانون حذف مى‏كنيم و در عوض فقط به او حق اعتصاب اعطاء مى‏كنيم تا از اين طريق وابستگى‏اش به رفقاى هم مسلكش و نيز شرايطى كه كارفرمايش بر او تحميل مى‏كند، بيشتر شود.

ما از كمونيسم پشتيبانى مى‏كنيم

- نابودى اريستوكراسى بنابه راهنمائى ما و بوسيله عوامل‏مان صورت گرفت. ولى با نابودى اريستوكراسى داستان پايان نيافت و اين بار پول پرستان به شيوه ديگر دام خود را بر سر راه مردم پهن كردند و همانطور كه امروز مى‏بينيم پول پرستان يوغ استثمار خود را برگردن كارگران نهاده‏اند و آنها را شديداً به اسارت گرفته‏اند.

- ما بر روى صحنه نقش حامى كارگر را بازى مى‏كنيم و بدينسان زير شعار همكارى، برابرى و تحت شعار « اشتراك مساعى جهانى» و نيز مطابق اصول فراماسونرى(1) خويش، كارگران را به صف نيروهاى جنگجوى خويش يعنى سوسياليزم، انارشيسم و كمونيزم مى‏كشانيم.

اريستوكراسى از حمايت قانون برخوردار بود و از كار و دسترنج زحمتكشان ارتزاق مى‏كرد. به همين لحاظ بخاطر حفظ منافعش، همواره به تغذيه و سلامت كارگران توجه خاص داشت و مى‏خواست كه كارگر، سالم و نيرومند باشد تا بهتر و بيشتر از او بهره ‏كشى كند. اما موضع ما درست مخالف اين نظريه است. ما به مرگ و مير و كشتار غير يهوديان فكر مى‏كنيم. به عبارت ديگر، قدرت ما، در گروكاهش مستمر مواد غذائى وضعف جسمى كارگر مى‏باشد. زيرا از اين طريق مى‏توانيم كارگر را به اسارت خود درآوريم تا او را در اختيار داشته باشيم و نتواند عليه خواستهاى ما اقدام بكند. تسلطى كه از طريق ايجاد گرسنگى بر كارگران به دست مى‏آيد، به مراتب مطمئن ‏تر از تسلطى است كه اريستوكراسى به مدد قانون و شاه كسب كرده بود.

- در ميان توده مردم حسد، نفرت و زياده‏ خواهى ايجاد مى‏كنيم تا از خشم مردم استفاده كرده و همه موانعى را كه بر سر راهمان قرار دارند با دستهاى آنها ريشه ‏كن سازيم.

- هنگامى كه زمان موعود فرا رسيد و منجى عالم بشريت بر اريكه سلطنت جلوس كرد و تاج شاهى بر سر نهاد، با دستهاى توده مردم همه موانعى را كه بر سر راه حكومت جهانگيرش قرار دارند، برمى‏داريم.

- غيريهوديان عادت به فكر كردن را از دست داده ‏اند مگر آنكه متخصصان ما به آنها آگاهى بدهند. بنابراين آنها قدرت تشخيص و درك برنامه‏هائى كه ما براى رسيدن به حكومت جهانى در پيش داريم، ندارند. لذا برماست كه در مدارس دولتى، اطلاعات و دانشهاى پايه‏اى چون تشريح خصوصيات روحى ( روانشناسى) و حيات اجتماعى (جامعه شناسى) به آنان بياموزيم و به مدد اينگونه اطلاعات به آنها بقبولانيم كه افراد از لحاظ قابليت‏ها و استعدادها يكسان نيستند و از لحاظ سليقه ‏ها و هدفهاى زندگى با هم اختلاف دارند. پذيرفتن اصل اختلافات فردى، تقسيم كار را به تناسب استعدادها ايجاب مى‏كند و وقتى كه انسانها بر حسب اصل تقسيم كار طبقه ‏بندى شدند، خود به خود جامعه طبقاتى بوجود مى‏آيد و بدينسان افراد مى‏پذيرند كه همه طبقات در برابر قانون يكسان نيستند. پس از اينكه چنين اطلاعاتى به خورد آنها داديم با رغبت تسليم ما مى‏شوند و هر نوع شغلى را كه به آنها دهيم قبول مى‏كنند. از سوى ديگر، چنين نظام تربيتى‏اى انسانها را وامى‏دارد كه هر نوع نوشته‏اى را و يا هر سخنى را كوركورانه و بدون چون و چرا بپذيرند. همچنين به سبب درك ضعيفشان از امور، مى‏توان نفرت آنها را در هر شرايطى و هر موقع كه لازم باشد برانگيخت.

يهوديان سالم خواهند ماند

- وجود بحران اقتصادى نفرت غيريهوديان را افزايش مى‏دهد و صنعت را دچار ركود مى‏سازد. در اين هنگام ما مى‏توانيم به مدد عمليات مخفيانه و نيز بيارى طلا كه قبلاً آنرا به دست آورده ‏ايم، آتش بحران اقتصادى را شعله ‏ورتر سازيم و كارگران را در سراسر اروپا به خيابانها بريزيم. توده مردم به سبب ناآگاهى‏هايشان و نيز به سبب وجود بذر حسدى كه ما در همان آغاز كودكى در ذهنشان كاشته ‏ايم، آماده مى‏گردند كه خود كارفرمايانرا بريزند و اموال آنها را به غارت ببرند. ما در اين ميان سالم خواهيم ماند و اموالمان به يغما نخواهد رفت زيرا از زمان شروع حادثه بخوبى آگاهيم و مى‏توانيم به موقع براى حفظ خويش تدابيرى بينديشيم.

- نشان داديم كه چگونه باگذشت زمان، غيريهوديان تسليم حكومت ما خواهند شد زيرا بخوبى مى‏دانيم كه چه موقع بايد آزادى و آزادى خواهى را از تمام مؤسسات ريشه ‏كن سازيم.

- هنگامى كه توده‏هاى مردم مى‏بينند كه تمام امتيازها زير عنوان آزادى به آنها اعطاء مى‏شود، تصور مى‏كنند كه مى‏توانند رهبرى جهان را به دست گيرند. ولى به زودى خود را به راهنمائى ما نيازمند مى‏بينند و دو دستى قدرت را در اختيار ما مى‏گذارند و رهبرى تام ‏الاختيار امور را به دست ما مى‏سپارند. اگر انقلاب فرانسه را به ياد آوريم، در مى‏يابيم كه عنوان و لقب كبير را ما به آن داديم، مقدمات آنرا ما فراهم كرديم و خلاصه آنكه طراحى آنرا ما به عهده گرفتيم.

- از ديرباز تاكنون ما بشر را از قيدو بندهاى فراوانى رهائى بخشيده ‏ايم و در آينده نيز او را راهنما خواهيم شد تا سرانجام در برابر پادشاهى كه خون قوم بنى‏اسرائيل در رگهايش جريان دارد، سرتعظيم فرود آورده و به حكومتى كه ما براى جهان تدارك مى‏بينيم، تسليم شود.

- در حال حاضر ما يك نيروى بين ‏المللى شكست ناپذيريم كه از يك طرف مورد حمله قرار مى‏گيريم و از طرف ديگر حمايت مى‏شويم. از ويژگيها و رذالتهاى مردم غيريهود، آنست كه از زورگو اطاعت مى‏كنند و نسبت به مردم ضعيف فوق ‏العاده بدون ترحم هستند. از سوئى تحمل تضادها و برخورد عقايد را ندارند و از سوى ديگر، حاضر مى‏شوند كه زير فشار و خشونت رژيمهاى مستبد جان بدهند ولب به شكوه نگشايند. وجود چنين خصلتهائى در مردم غيريهودى، مستقل بودنمان را مشخص مى‏كند. مردم غيريهودى از همه ديكتاتورهاى زمانه ستم فراوان كشيده ‏اند ولى در عوض فقط بيست تن از اين ديكتاتورها را سربريده ‏اند.

- به راستى مردم عامى پديده ‏هاى فوق ‏الذكر را چگونه تعبير مى‏كنند و نظر آنها در باره وقوع چنين پديده ‏هائى كه ظاهراً ارتباط چندانى با هم ندارند چيست؟ تعبير اينگونه پديده اينست كه ديكتاتورها از طريق عواملشان زيرگوش توده مردم، برابرى، و تأمين رفاه همگان را زمزمه مى‏كنند ولى به مردم نمى‏گويند، كه وحدت تنها در سايه حكمروايى يهود ممكن و ميسر است. و در نتيجه امر به مردم مشتبه شده، درستكار محكوم و خيانتكار تبرئه مى‏شود و اين وضع همچنان ادامه مى‏يابد تا آنجا كه خدا بخواهد. به راستى ما بايد شكرگزار و راضى از اوضاع باشيم زيرا مردم هر گونه نظمى را به بى‏نظمى مبدل مى‏كنند كه نتيجه اين اوضاع به سود ما است.

- كلمه آزادى، جوامع انسانى را به جنگ عليه هرگونه زور و قدرتى برمى‏انگيزد. حتى عليه خداوند و قوانين طبيعت. لذا زمانى كه ما به سلطنت رسيديم، بايد واژه آزادى را از قاموس و فرهنگ زندگى حذف كنيم. زيرا اين واژه توده‏هاى مردم را به جانورانى خونخوار مبدل مى‏كند. اين جانوران خونخوار وقتى كه شكم هايشان از خون و خونابه سير و سيراب شد، به خوابى عميق فرومى‏روند و از همه چيز بى‏خبر مى‏شوند. در اين حالت به خوبى مى‏توان آنها را به زير زنجير كشيد زيرا اگر خون نياشامند، نخواهند خوابيد و كشمكش همچنان ادامه مى‏يابد.

نوشته شده در سه شنبه 10 خرداد 1390برچسب:,ساعت 15:49 توسط سرباز منتظر | |

 
- تا آنجا كه مقدورمان باشد، بايد از بروز جنگى كه بسود ناحيه ‏اى خاص منجر شود، جلوگيرى كنيم. آنگاه جنگ را به صحنه اقتصاد مى‏كشانيم تا طرفين متخاصم به خوبى تسلط همه جانبه ما را دريافته و تسليم عوامل بين ‏المللى ما شوند. حقوقى بنام حقوق بين ‏الملل وضع خواهيم كرد كه جايگزين حقوق ملى كشورها شده و ناظر بر روابط بين ملل باشد، همانگونه كه قوانين حقوقى يك كشور، بر روابط افراد آن كشور نظارت دارد.

- اطاعت بى‏چون و چرا از مهمترين شرايطى است كه ما براى انتخاب مديران در نظر مى‏گيريم و هيچ ضرورتى ندارد كه آنها در زمينه مديريت تحصيلات و اطلاعاتى داشته باشند. اينگونه مديران همچون مهره شطرنج در دست مشاوران و متخصصانى خواهند بود كه ما از كودكى آنها را براى اداره امور جهان تربيت خواهيم كرد. همانطورى كه نيك مى‏دانيد اينگونه مشاوران را طورى تربيت مى‏كنيم كه براى احراز مقام هائى كه به آنها محول مى‏شود، واجد شرايط باشند. بعلاوه آنها را در زمينه امور سياسى، تاريخ و تحليل وقايع، آموزش مى‏دهيم. مى‏دانيم كه غيريهوديها طورى تربيت شده‏اند كه نمى‏توانند وقايع تاريخى و مشاهدات خود را بدون پيشداورى تحليل كرده و از اين تحليها نتيجه عملى بگيرند و يافته ‏ها را راهنماى عمل خويش قرار دهند. بنابراين، ضرورتى ندارد كه ما به آنها اهميت بدهيم. بگذار كه سرگرم شوند و عمرى را در آرزو و اميد بسر ببرند و به خاطرات گذشته خويش دل خوش نمايند. بگذار خود را با اصولى كه ما به نام علم( تئورى) به آنها ديكته كرده ‏ايم سرگرم كنند. با توجه به اين هدف ما به يارى مطبوعات(رسانه ‏هاى گروهى) اعتماد غير يهوديها را به صحت اين تئورى‏ها جلب مى‏كنيم. روشنفكران غيريهودى علوم را به طور مجزا از هم مورد تحقيق قرار مى‏دهند و بى‏آنكه خود متوجه باشند، اطلاعات فراوان و نتايج گرانبهائى را فراهم مى‏آورند ولى آنها را در متن عمل پياده نمى‏كنند. اما عوامل ما اطلاعات به دست آمده از اينگونه تحقيقات را با هم تلفيق و تركيب كرده تا به يك كل دست يابند و فكر خود را در جهت خواستهاى ما پرورش دهند.

تعليم و تربيت ويرانگر

- فكر نكنيد آنچه كه در بالا گفته شد تنها يك حرف است. دقت كنيد كه ما چگونه موفق شديم داروينيسم، ماركسيسم و نيچه‏ايسم را بال و پر بدهيم. يهوديان بايد به سادگى به اهيمت نقش ويرانگر نظريه ‏هاى بالا، روى ذهن و انديشه غيريهود پى ببرند.

- براى آنكه در مسائل سياسى دچار لغزش و اشتباه نشويم بايد به طرز تفكر، تمايلات و خصوصيات ملل مختلف توجه دقيق داشته باشيم. به عبارت ديگر سيستم ما به مثابه ماشين بزرگى است كه اجزاء آن به مقياس وسيعى متناسب با خلق و خوى، آداب و رفتار مردمى كه در جهت هدفهايمان گام برمى‏دارند، كار مى‏كند. لذا براى آنكه با شكست مواجه نشويم، بايد از تجربيات گذشتگان استفاده كنيم.

- مى‏دانيم كه ممالك جهان از مطبوعات بعنوان وسيله ‏هائى براى هدايت فكر مردم در جهت دلخواهشان استفاده مى‏كنند. لذا براى آنكه بتوانيم از مطبوعات در جهت خواسته ‏هاى خود استفاده كنيم، بايد در بين مردم نارضائى ايجاد نمائيم و سپس از طريق مطبوعات نارضائى‏ها را منعكس سازيم.

مى‏دانيم كه آزادى بيان تنها از طريق آزادى عمل تضمين مى‏شود، اما مردم غيريهودى نمى‏دانند چگونه از مطبوعات استفاده كنند. خوشبختانه اين وسيله به دست ما افتاده است و ما مى‏توانيم از طريق مطبوعات اعمال نفوذ كنيم. جاى بسى خوشبختى است كه ما علاوه بر مطبوعات، طلا را هم در اختيار داريم. ولى بايد يادآور شد كه ما اين دو عامل را با از خودگذشتگى فراوان و از ميان اقيانوسى از خون و اشك به دست آورده ‏ايم و براى دست‏يابى به آنها قربانيان فراوانى داده‏ايم، البته هر قربانى‏اى كه ما مى‏دهيم، از نظر خداوند با هزار قربانى غيريهودى برابر است.

نوشته شده در سه شنبه 10 خرداد 1390برچسب:,ساعت 15:48 توسط سرباز منتظر | |

 
- مى‏خواهيم فارغ از هرگونه لفاظى و عبارت ‏پردازى و تنها از طريق مقايسه و استنتاج، حقايق محيط اطرافمان را مورد بررسى و مداقه قرار دهيم.

- مى‏خواهيم سيستمى را كه ما در آن زندگى مى‏كنيم از دونقطه نظر يعنى از نظر يهوديها (صهيونيستها) و از نظر غيريهوديها (غيرصهيونيستها) مورد ارزيابى قرار دهيم.

- شمار انسانهايى كه داراى غرايز بد و شيطانى هستند، برشمار كسانى كه داراى غرايز خوب هستند، پيشى مى‏گيرد. لذا، براى آنكه بتوان بر انسانها حكومت كرد، بايد به اعمال زور و خشونت و ترور توسل جست. هر انسانى مى‏خواهد ديكتاتور بشود، زور بگويد و اگر بتواند، رفاه و خوشبختى مردم را فداى خواسته ‏ها و آمال خود گرداند.

- اما چه عواملى اين جانور درنده را كه اسمش انسان گذاشته‏اند، از خشونت باز مى‏دارد؟

- از زمانى كه حيات اجتماعى آدميان آغازگشت، فشارها، رفتارهاى ظالمانه و حيوان صفتانه ‏اى از سوى فرمانروايان باعث شد كه توده ‏هاى مردم تحت سلطه درآيند و مطيع فرمانروايان خود شوند. آنگاه با وضع قوانينى كه در واقع همان چهره تغييريافته زور و تهديد هستند، آدميان به زير سلطه درآمدند و من در اينجا مى‏خواهم بگويم كه طبق قانون طبيعت، « حق» يعنى اعمال زور و فشار.

- آزادى سياسى تنها يك نظريه است نه يك واقعيت. لذا آدمى بايد بداند كه چگونه از واژه آزادى سياسى براى فريب توده ‏ها استفاده كند و سپس آن را براى درهم شكستن قدرت حزب حاكم بكارگيرد. البته اگر حزب حاكم قبلا" خود از چنين شيوه‏اى براى دستيابى به قدرت استفاده كرده باشد، بهتر مى‏توان همين شيوه را در مورد او بكار برد. به كمك واژه به اصطلاح آزادى مى‏توان همين شيوه را در مورد او بكار برد. به كمك واژه به اصطلاح آزادى مى‏توان پايه ‏هاى حزب حاكم را سست و لرزان ساخت و بى‏اعتباريش را به توده مردم نشان داد. از آنجا كه توده ناآگاه نمى‏تواند حتى يك روز هم بدون راهنما و رهبر هدفهايش را خود راهبرى نمايد، لذا به آسانى رهبرى حزب جديد را مى‏پذيرد و بدين‏سان رژيم قديم جاى خود را به رژيم جديد مى‏دهد.

- هنگامى كه ما به قدرت رسيديم، يعنى قدرت را از چنگ فرمانروايانى كه با استفاده از واژه آزادى بر مردم حكومت مى‏كنند، خارج ساختيم، طلا جاى قدرت را خواهد گرفت. بنياد نهادن حكومت براساس آزادى غيرممكن است. زيرا كسى نمى‏تواند آزادى را در متعارف و متعادل‏ترين نوع آن بكارگيرد. اگر صرفاً براى مدت كوتاهى مردم را در اداره امور خويش آزاد بگذاريم تا هر كس فرمانرواى خويش بشود، ديرى نخواهد پاييد كه انسجام امور از هم گسيخته مى‏شود و مردم دست به كشتار همديگر مى‏زنند و از دولت چيزى جز تلى خاكستر به جاى نخواهد ماند.

- خواه دولتها در اثر ضعف داخلى متلاشى شوند و خواه در اثر چيرگى دشمنان خارجى از بين بروند، سرانجام زير نفوذ ما قرار خواهند گرفت. زيرا سرمايه، كه به مثابه ريسمان محكمى است، در دست ماست. دولتهايى كه به اين ريسمان محكم چنگ نمى‏زنند، سقوطشان حتمى خواهد بود.

- آنهايى كه آزادمنشانه مى‏انديشند، ممكن است به سياستى كه ما در بالا خطوط اصلى آن را ترسيم كرديم، ايراد بگيرند و آن را غيراخلاقى تلقى كنند. ولى در پاسخ ايراد آنها، ما اين سؤال را مطرح مى‏كنيم:

اگر هر دولتى دو نوع دشمن داشته باشد و براى از بين بردن دشمن خارجى به او اجازه داده شود كه براى نابودى دشمن از هر روشى استفاده كند، يعنى مثلا" دشمن را غافلگير كرده و شبانه به اردوگاه او بزند و او را در هم بكوبد آنگاه اين عمل را روش غيراخلاقى مى‏ناميد؟ به همين قياس نابودى دولتهاى حاضر به دست ما كه مخرب رفاه عمومى هستند، عملى غيراخلاقى تلقى مى‏شود؟

- آيا آدم معقولى پيدا مى‏شود كه فكر كند مى‏توان از طريق بحث و استدلال با مردم عامى كه قدرت استدلالشان سطحى است، كنار آمد؟ كنار آمدن با توده مردم فقط با دست گذاشتن روى عواطف و اعتقادات آنها مقدور و ممكن است. اگر بخواهيم با اين دسته از مردم كه فهم سياسى ندارند، از طريق استدلال و بحث كنار بياييم، جز آنكه تخم هرج و مرج را بپاشيم كار ديگرى نمى‏توانيم بكنيم.

- ميان سياست و اخلاق هيچگونه وجه اشتراكى نيست. فرمانروايى كه متكى به اخلاق باشد، نمى‏تواند سياستمدارى كار كشته و ماهر از آب درآيد و نتيجتاً پايه‏ هاى قدرت سياسى او متزلزل خواهد گشت. آنهايى كه مى‏خواهند گام در وادى سياست بگذارند، بايد هم نيرنگ باز باشند و هم بتوانند ديگران را متقاعد كنند. صفاتى چون درستكارى و راستگويى خطرى بزرگ براى سياست بشمار مى‏روند. زيرا چنين صفاتى شديدتر از هر دشمنى، فرمانروا از اريكه حكمرانى به زير مى‏كشند. البته فرمانروايان جوامع غيرصهيونيست بايد چنين صفاتى را دارا باشند تا هر چه زودتر از پاى درآيندو تسليم ما شوند. ولى در نظام سياسى جوامع صهيونيستى، قيودات اخلاقى نبايد وجود داشته باشد.

حق يعنى زور

- به اعتقاد ما حق يعنى اعمال زور. واژه حق واژه‏اى ذهنى است كه به هيچ وجه جنبه عينيت به خود نمى‏گيرد. در نظام سياسى ما حق اين چنين تعبير مى‏شود: هر آنچه را كه مى‏خواهم به من بده زيرا من از تو قوى‏ترم. نيازى نيست كه ثابت كنم حق از آن كيست.

- حق از كجا شروع مى‏شود و به كجا ختم مى‏شود؟

- در هر دولتى كه قدرت به طور نامطلوبى سازمان يافته باشد، قوانين و مقررات، اعتبارشان را از دست داده، دستخوش طوفان حوادث مى‏شوند و سرانجام ليبراليسم پديد مى‏آيد. طبق قانون حكومت اقويا، بايد تمام مقررات و قوانين را متلاشى سازيم و براى آنهايى كه داوطلبانه از ليبراليسم دست كشيده‏اند و تسليم ما شده‏اند، منجى شويم.

- در شرايط كنونى كه تمام قدرت‏هاى جهان داراى پايه‏هاى لرزانى هستند، قدرت سياسى ما داراى پايه ‏هاى استوارى است. زيراوجود آن محسوس نيست. زمانى قدرت ما تجلى خواهد كرد كه هيچگونه خطرى آن راتهديد نكند.

- قدرتهاى سياسى جهان به سبب اعمال ليبراليسم دچار مشكلات شديدى هستند. وظيفه ما اين است كه فارغ از اينگونه مشكلات، به فكر پى‏ريزى حكومت آينده خود باشيم. ما بايد در طرحهاى خودبيشتر به ضروريات فكر كنيم تا به اخلاقيات و بيشتر به هدفها توجه داشته باشيم تا به وسيله ‏ها.

- اكنون ‏طرحى در پيش روى داريم كه خطوط اصلى سياست آينده ‏مان را مى‏خواهيم از متن آن استخراج كنيم. اين طرح به ذكر عواملى كه حاصل چند قرن انديشه و كار آدمى را به هدر داده‏اند، مى‏پردازد. لذا ما نمى‏توانيم نقش اين عوامل را ناديده بگيريم.

- براى آنكه سياستمان عملكرد رضايت بخشى داشته باشد، نخست بايد توده مردم را بشناسيم و به سستى انديشه، عدم درك و عدم توجه آنها به رفاه خويش پى ببريم. بايد بدانيم كه قدرت توده مردم قدرتى نامعقول است. كسى كه از احوال توده مردم اطلاعى ندارد، نمى‏تواند آنهارا اداره كند. و نيز كسى كه دانش سياسى نداشته باشد، حتى اگر خيلى هم تيز هوش باشد نمى‏تواند توده ناآگاه را رهبرى كند و سرانجام جامعه را به پرتگاه سقوط سوق مى‏دهد.

- تنها كسانى كه از همان اوان خردسالى براى رهبرى تربيت مى‏شوند، مى‏توانند به مفهوم كلماتى كه از الفباى سياست تشكيل شده‏اند، پى ببرند.

- اگر افرادى را كه از دانش سياسى بهره ندارند، بر سر كار آوريم، ديرى نمى‏پايد كه در اثر اختلاف ميان احزاب، قدرت را از دست داده سقوط مى‏كنند. آيا مى‏توان اداره امور يك جامعه را به افرادى كه صرفاً به منافع خود توجه دارند و هنگام رسيدگى به امور، به منافع خويش فكر مى‏كنند محول كرد؟ آيا اينگونه افراد مى‏توانند از خود در برابر دشمن دفاع كنند؟ اگر تصور كنيم كه در ميان توده مردم كسانى يافت مى‏شوند كه توانايى اداره امور جامعه را دارند، در آن صورت هماهنگى امور سياسى را بر هم زده‏ ايم و اجراى برنامه ‏ها را دشوار ساخته ‏ايم.

ما ستمگريم

- تنها به يارى يك فرمانرواى مستبد و سختگير مى‏توانيم طرحهايى را كه در پيش داريم به مرحله اجرا درآوريم و ميان دستگاههاى مختلف دولت كه به مثابه يك ماشين عمل مى‏كند، نوعى هماهنگى برقرار كنيم. لذا مى‏توان چنين نتيجه گرفت كه مناسب‏ترين نوع حكومت براى يك كشور، حكومتى است كه در آن قدرت به يك نفر تفويض بشود. بدون وجود يك حكومت مطلقه مستبد، تمدن نمى‏تواند به حيات خود ادامه دهد. و اين تمدن تنها به وسيله رهبران و نخبه ‏ها بارور مى‏شود نه به وسيله توده ‏هاى ناآگاه. توده مردم وحشى است و توحش خود را در هر موقعيتى نشان مى‏دهد. هنگامى كه توده ‏ها آزادى به دست آوردند آزادى به صورت هرج و مرج كه خود اوج توحش است جلوه‏ گر مى‏شود.

- اعتياد به الكل و افراط در نوشيدن نوشابه ‏هاى سكرآور، مشكلى است كه پس از اعطاى آزادى در ميان غيريهوديها رواج پيدا مى‏كند. بر ما يهوديها لازم است كه در چنين مسيرى گام برنداريم. مردم غيريهودى از همان آغاز جوانى به وسيله عوامل ما بى‏بندوبار و بدون اخلاق بار مى‏آيند. عوامل ما عبارتند از معلمان سرخانه، خدمتكاران، منشى‏ها و زنانى كه در خانه‏ هاى ثروتمندان بچه ‏دارى مى‏كنند. به كمك زنان يهودى مردان غيريهودى را در عشرتكده ‏ها و محلهاى عياشى به فساد اخلاقى مى‏كشانيم و آنها را از جاده عفت و پاكدامنى منحرف مى‏سازيم. من اين جامعه را كه به دست زنها به فساد كشانده مى‏شود، جامعه زنان نام مى‏نهم زيرا در فساد و تجمل‏ پرستى دنباله ‏رو ديگرانند.

- دولت ما به جاى آنكه ترس از جنگ را در مردم ايجاد كند، از طريق اعدامهاى ظاهراً قانونى مخالفان را از سر راه برمى‏دارد و با ايجاد چنين ترسى خود به خود مردم را وادار به تسليم مى‏كند. زيرا بى‏رحمى و سنگدلى در مجازات موجب ثبوت و استحكام دولت است. به نام انجام وظيفه و با اعمال مجازات‏هاى شديد و بى‏رحمانه مى‏توانيم دولتها را هم وادار كنيم كه بدون قيد و شرط تسليم ما شوند.

- منطق ما زورگويى و متقاعد كردن است. در مسايل سياسى، تنها زور است كه پيروز مى‏شود به ويژه اگر رهبران سياسى بتوانند آن را مخفيانه اعمال كنند. اگر فرمانروايى نمى‏خواهد تسليم ديگران شود، بايد با خشونت و نيرنگ به متقاعد كردن ديگران كه از اساسى‏ترين اصول حكومت هستند، متوسل شود. تا زمانى كه غيريهود مانع رسيدن ما به هدفهايمان باشند بايد فساد، خيانت و رشوه ‏خوارى را رواج دهيم. اگر چپاول كردن اموال مردم منجربه تسليم شدن آنها در برابر حكومت بشود، نبايد در انجام اين كار ترديدى به خود راه دهيم.

ما به آزادى خاتمه مى‏دهيم

- اگر به تاريخ گذشت نگاهى بيفكنيم، درمى‏يابيم كه ما نخستين قومى بوديم كه نداى آزادى، برابرى و برادرى را سرداديم. اين كلمات بعدها به وسيله مردم غيريهودى، احمقانه و طوطى‏وار تكرار شدند و ناآگاهانه خود را گرفتار ساختند و آزادى را كه در برابر فشارهاى توده ناآگاه چون سد محكمى بود، از بين بردند. خردمندان غيريهودى نمى‏توانند خود را از مطلق‏ گرايى و ذهنيت و عالم تجرد بيرون آورند و واقعيات را مورد قبول قرار دهند. آنها هيچگاه متوجه تضاد موجود ميان آنچه مى‏گويند و آنچه عمل مى‏كنند، نمى‏شوند. آنها متوجه نمى‏شوند كه افراد داراى استعدادها، قابليتها و شخصيتهاى متفاوتى هستند. آنها باور نمى‏دارند كه توده مردم كور و ناآگاه است. آنان باور نمى‏دارند، كسى كه از ميان توده مردم برخيزد نمى‏تواند رهبر بشود. آنها نمى‏پذيرند كه استعداد رهبرى در ميان يك تبار از پدر به فرزند منتقل مى‏شود. آنان با ناديده گرفتن چنين حقايقى برخلاف موازين طبيعت گام برداشتند و ما مى‏بينيم كه مسأله ارثى بودن رهبرى، به دست فراموشى سپرده شده و همين امر هم باعث شده است كه ما روز به روز به موفقيت نزديكتر شويم.

- اشاعه كلماتى چون آزادى، برابرى و برادرى در چهارگوشه دنيا به ما نسبت داده مى‏شود. ما بايد از عواملمان كه ناآگاهانه پرچم‏مان را با شور و شوق فراوان برافراشته ‏اند، سپاسگزار باشيم. مى‏دانيم كه كلمات مذكور در طول تاريخ همچون آفتى رفاه، صلح، آرامش، همكارى و اساس حكومت غير يهوديان را نابود كرده ‏اند. البته بعداً يادآور خواهيم شد كه عوامل دست ‏نشانده، ما چگونه به پيروزى نهائى ما كمك خواهند كرد يا اين امكان را مى‏دهند كه ورق برنده به دست ما بيفتد. معناى اين كلام آنست كه در آينده خواهيم توانست هر نوع امتيازى را از جمله (اريستوكراسى )اشرافيت و سرمايه ‏دارى( جوامع غير يهودی) را چون سدى در برابر پيروزيمان قرار دارد، نابود كنيم و بر خرابه ‏هاى اريستوكراسى غيريهود، اريستوكراسى خود را كه مبتنى بر ثروت و رهبرى افراد تحصيل كرده است، بنا نهيم. باز يادآور مى‏شويم كه دانش و ثروت دو شرط اساسى، براى تشكيل اين اريستوكراسى هستند. ثروت را در اختيار داريم و دانش رهبرى را حكماى پيشين برايمان فراهم آورده ‏اند.

- اگر در رابطه ‏هايمان، دست روى حساس‏ترين عصب ذهن آدميان بگذاريم، خيلى زود به پيروزى خواهيم رسيد و اين اعصاب حساس ذهن آدمى، عبارتند از زراندوزى، مال‏پرستى و تنوع ‏طلبى در ارضاء نيازهاى مادى. هر يك از اين خواسته ‏ها به تنهائى مى‏تواند آدمى را تسليم ما بكند.

- مجرد و ذهنى بودن مسأله آزادى، به ما كمك مى‏كند كه به توده‏ هاى مردم در سراسر دنيا بفهمانيم كه دولتهايشان فقط ناظر خرج ثروت‏هاى مردم هستند و مى‏توان دولتها را مانند دستكشهاى كهنه زود به زود عوض كرد.

- از آنجا كه تغيير دادن رهبريهاى ممالك جهان مقدور و ميسر مى‏باشد و از آنجا كه مى‏توانيم نقش بسيار مهمى در اينگونه تغيير و تحولات داشته باشيم، لذا برايمان آسان خواهد بود كه اختيار انتصاب و انتخاب رهبران جهان را به دست گيريم.

نوشته شده در سه شنبه 10 خرداد 1390برچسب:,ساعت 15:47 توسط سرباز منتظر | |

درباره پروتكلهاى دانشوران ارشد يهود كه متن آن در همين شماره از نظرتان مى‏گذرد، توضيحات زير ضرورى است:

1- واژه « پروتكل » معانى مختلفى دارد ازجمله: پيش‏نويس قرارداد، معاهده و يا سند رسمى كه بين دو يا چند دولت امضاء مى‏شود اما در اينجا به مفهوم تصميمات و فرمولهايى است كه از سوى جمعى از متفكران، استراتژيست‏ها و خاخامهاى يهودى به منظور تسخير عالم طراحى شده است.

به نوشته محقق برجسته و مبارز فلسطينى، عويج نويهض،« پروتكلها برنامه‏اى است كه سرمايه ‏داران و اقتصاددانان [و متفكران و علماى] يهود براى ويران كردن بناى مسيحيت، قلمرو پاپ و دست آخر اسلام، آن را تنظيم كرده ‏اند. يهوديان صهيونيست معتقدند كه بعد از اين ويرانى كه به گفته اصحاب پروتكلها طى صد سال انجام خواهد شد آنها بر جهان استيلا خواهند يافت و سلطنتى يهودى - داودى برقرار خواهند كرد كه با تدابير و امكانات خود به يهوديان با آن كه اقليتى ناچيز هستند امكان خواهد داد تابر تمام جهان مستبدانه حكومت كنند و هيچ دينى، نه مسيحيت و نه اسلام، در كنار آيين يهودى - داودى باقى نخواهد ماند»

2- متن پروتكلها به منظور قرائت در چند جلسه كنفرانس براى بحث و تصميم‏گيرى و تاييد نهايى آماده شده بود كه پليس مخفى تزار روس به كنفرانس مزبور كه به رياست تئودرهرتزل در شهر بال سوئيس برگزار شده بود( سال 1897 ميلادى هجوم آورد و اوراق آنها را به تاراج برد.

3- پروتكلها در سال 1905 ميلادى توسط نويسنده‏اى روسى به نام سرگئى نيلوس( از روحانيون و علماى مسيحى( از زبان عبرى )و يا فرانسوى) به زبان روسى ترجمه شد و در سال 1906 وارد كتابخانه بريتيش ميوزيوم لندن شد.

4- ويكتورمارسدن، روزنامه ‏نگار بريتانيايى كه همزمان با انقلاب بلشويكى براى روزنامه انگليسى مورنينگ پست در روسيه كار مى‏كرد، اين پروتكلها را در سال 1917 به زبان انگليسى ترجمه كرد.

5- هنرى فورد (بنيانگذار شركت اتومبيل‏سازى فورد آمريكا) پروتكلها را در سال 1920 به صورت سلسله مقالاتى در روزنامه‏اى كه به خود او تعلق داشت، به چاپ رساند. هدف او اين بود كه ملت آمريكا را از خطر شكل‏گيرى امپراتورى يهود در اين كشور آگاه سازد. فورد، پروتكلهاى دانشوران صهيون را برنامه اصلى يهود براى تسلط بر جهان مى‏دانست و هشدار داد كه يهود به حكومت آمريكا اكتفا نكرده و درصدد برپايى حكومت جهانى است.

هنرى فورد در گفتگويى كه در روز هفدهم فوريه 1921 در « نيويورك ورلد» به چاپ رسيد، دعوى خود را عليه « پروتكلهاى صهيون» چنين بيان كرد:« تنها نكته ‏اى كه علاقمندم درباره پروتكلها بگويم اين است كه آنها با آنچه درحال وقوع است، تطبيق مى‏كنند. از طرح پروتكلها شانزده سال مى‏گذرد و آنها تاكنون با شرايط جهانى منطبق بوده‏اند.»

فورد هنگامى اين نكته را بيان داشت كه رهبران يهود و مطبوعات يهودى در آمريكا عليه او جنجال به پا كرده و فرياد اعتراض سرداده بودند. هنرى فورد پس از تحمل فشار و مشقت، كه تنها يهوديت سازمان يافته از عهده طراحى و اعمال آن برمى‏آيد، بالاخره ناچار شد در 30 ژوئن سال 1927 در نامه‏اى خطاب به« لوييس مارشال» رهبر وقت « انجمن يهوديان آمريكا»، رسماً از يهود عذرخواهى كند. البته فورد در عذرخواهى خود و نه پس از آن، هيچگاه صدق پروتكلها و تحليلهاى منتشره پيرامون آنها را تكذيب نكرد.

6- مفاد بعضى از مواد پروتكلها ظاهراً متناقض به نظر مى‏رسند. فى‏المثل جايى توصيه به ترويج تئورى « آزادى‏خواهى» مى‏شود و در جاى ديگر گفته مى‏شود كه با قدرت، با هرگونه « آزادی» مخالفت خواهيم كرد. در اين مورد بايد توجه داشت كه اين دستورالعملها به دو دسته تقسيم مى‏شوند.يك دسته مربوط به طرحها و برنامه‏هايى است كه يهود، قبل از برپايى حكومت جهانى خود براى نابودى كشورها و دولتها به اجرا درمى‏آورد و دسته ديگر مربوط به برنامه ‏هايى است كه بعد از استقرار حكومت جهانى يهود، قرار است به اجرا درآيند. بنابراين آنجا كه سخن از ترويج « آزاديخواهى» و يا « آزادى مطبوعات» است، مربوط به برنامه ه‏اى است كه از رهگذر آن، كشورها، دولتها و ملتها را دچار تفرقه ،بى ثباتى و از هم پاشيدگى مى‏كند اما آنجا كه سخن از مبارزه با « آزادى» است، مربوط به زمانى است كه حكومت جهانى يهود برپا شده و براى استقرار و صلابت خود، هرگونه صداى مخالفى را خفه مى‏كند.

7- نمى‏توان نتيجه گرفت كه آحاد يهوديان دنيا با آنچه در پروتكلها ذكر شده است موافقت و همسويى دارند. اى بسا يهوديانى كه خود تحت ستم و استثمار سرمايه ‏داران بزرگ يهودى و خاخامهاى همسو با اين سرمايه ‏داران، باشند و يا از سرناآگاهى و فريب، آلت فعل آنان شده باشند كه ضرورى است اين دسته از يهوديان نيز نسبت به خطر يهوديت پيوند خورده با صهيونيزم، هشيار و بيدار شوند.

8- براى كسب اطلاعات بيشتر پيرامون « پروتكلهاى يهود»، خوانندگان علاقمند را به دو كتاب ارزشمند زير، ارجاع مى‏دهيم:

1- پژوهه صهيونيّت ( مجموعه مقالات)، به كوشش محمد احمدى، ناشر: مؤسسه فرهنگى ضياء انديشه، صندوق‏پستى 1415-544

2- پروتكلهاى دانشوران صهيون، نوشته: عجاج نويهض، ترجمه: حميدرضا شيخى، ناشر: آستان قدس رضوى

نوشته شده در سه شنبه 10 خرداد 1390برچسب:,ساعت 15:46 توسط سرباز منتظر | |


Power By: LoxBlog.Com